جدول جو
جدول جو

معنی قابل اکل - جستجوی لغت در جدول جو

قابل اکل
(بِ لِ اَ)
خوردنی. هر چیز که خورده شود. مأکول
لغت نامه دهخدا
قابل اکل
خوردنی
تصویری از قابل اکل
تصویر قابل اکل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قابل ذکر
تصویر قابل ذکر
گفتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابل تامل
تصویر قابل تامل
درنگ کردنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قابل عمل
تصویر قابل عمل
Operable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قابل حمل
تصویر قابل حمل
Movable, Portable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قابل نقل
تصویر قابل نقل
Quotable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قابل فکر
تصویر قابل فکر
Thinkable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قابل فکر
تصویر قابل فکر
pensable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قابل نقل
تصویر قابل نقل
citables
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قابل عمل
تصویر قابل عمل
opérable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قابل حمل
تصویر قابل حمل
móvel, portátil
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قابل نقل
تصویر قابل نقل
цитований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قابل نقل
تصویر قابل نقل
citável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قابل فکر
تصویر قابل فکر
pensável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قابل حمل
تصویر قابل حمل
móvil, portátil
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قابل عمل
تصویر قابل عمل
operable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قابل فکر
تصویر قابل فکر
pensable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قابل نقل
تصویر قابل نقل
citables
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قابل حمل
تصویر قابل حمل
рухливий , портативний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قابل عمل
تصویر قابل عمل
придатний до використання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قابل فکر
تصویر قابل فکر
мислимий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قابل حمل
تصویر قابل حمل
подвижный , портативный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قابل نقل
تصویر قابل نقل
zitierfähig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قابل عمل
تصویر قابل عمل
работоспособный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قابل فکر
تصویر قابل فکر
мыслимый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قابل نقل
تصویر قابل نقل
цитируемый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قابل حمل
تصویر قابل حمل
przenośny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قابل عمل
تصویر قابل عمل
operacyjny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قابل عمل
تصویر قابل عمل
operável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قابل نقل
تصویر قابل نقل
cytowalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قابل حمل
تصویر قابل حمل
beweglich, tragbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قابل عمل
تصویر قابل عمل
bedienbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قابل فکر
تصویر قابل فکر
denkbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قابل فکر
تصویر قابل فکر
możliwy do pomyślenia
دیکشنری فارسی به لهستانی